يه معلم اخلاق داشتيم. يه بار عروسي که دعوت بوديم اونم بود. خيلي چيز ازش ياد گرفتم توي مدرسه. اون روز توي عروسي تعجب کردم از ظاهرش. يه بلوز قشنگ اما ساده. با يه دامن. با موهاي مرتب اما آرايشگاه نرفته. و يه آرايش خيلي کم. با خودم گفتم چقدر ساده. چطوري مي تونه. الان، هر دفعه مي رم آرايشگاه قبل از عروسي، يادش مي افتم. و از خودم مي پرسم يعني کي مي شه که بتونم مثل اون، اينقدر بي خيال دنيا و حرف بقيه باشم. (البته منم هميشه نمي رم آرايشگاه. هر وقت نتونم پيروز بشم مي رم) ولي هميشه اون معلم اخلاق توي اين جور موقعيت ها مياد جلوي چشمام. خدا حفظش کنه. شايد بشناسيش.
همسرم، گاهي مي گه خانوما اصالتا با نوع تفکرات مشکل دارشون توي جهنم هستن. بايد تلاش کنن خودشونو بکشن بيرون. البته از جنبه ي توهين نمي گه ايشون. از جنبه ي همين اعتراف شما مي گه.

شکر خدا همونطور که حدس ميزدم عروسي مهماني بود
ياد خدا داشت نه ديلينگ ديلينگ
هيچ مردي تقريبا چشمش به خانومي نيفتد و...اما
حيف از اسراف و چشم هم چشمي و پز بيخود و ....
و حيف تر از شب احيا دعا و ....
هيييييييييييييييييييييييييييييييييييييع خدا عاقبت ما بخير کنه ميگن منع در آستينه:(

واقعا که حقيرانه است.....اين همه تکاپو و دغدغه....
هيييييييييييييع چقد دلگيران اس وقتي امشب عروسي بايد برم:(

ولشون كن بابا حرص نخور برات خوب نيس:دي

بهتر! مث ادم ك عروسي نميگيرن! همون بهتر ك منقرض شد خدا رو شكر :دي

خو پ درجه يك نبوده :دي

عروسي برادرشو بود؟

سلام
دعوتيد
منتظر حضور و نظراتتون هستم[لبخند][گل]

دردناک بود.

هوووووووووووووم خو يا نميرفتي يا ديرر ميرفتي ک اين همه اعتراف زنونه نکني خووووووووووووو

سلام واقعا سخته
خوشحالم که خودمو تو اين مسابقه هاي زنونه شريک نمي دونم
با پيرا نشستن خوبه منم دوس دارم تو عروسيا ميرم کنارشون خوب برات حرف مي زنن که حواست از همه جا بريده بشه :)