سفارش تبلیغ
صبا ویژن

عطر ریحان
 
قالب وبلاگ
لینک دوستان



اگر کسی بشناسدش و ارقام داخل شناسنامه اش را ببیند باور نمیکند سنش را ..
مادر همیشه برخلاف هم سن و سالهایش چند قدم جلوتر بوده، از همه جهت!

یادم می آید آن موقع ها کتابهای ادبیات من و خواهرم را هرشب مطالعه میکرد.تمام داستان ها ،شعر ها و مترادف های لغات را از بر بود و هنوز هم به یاد دارد! لغات و حروف انگلیسی را با کتاب دوم راهنمایی خواهرم یاد گرفت!
مادر همیشه علاقه به درس خواندن و  علم داشت...هنوز هم برایش حسرت است که چرا تا کلاس پنجم بیشتر درس نخوانده! 13 ساله بوده که شده زن خانه پدرم...
همیشه میگوید من حیف شدم! اگر درس خوانده بودم الان دکتری مهندسی یا شاید معلمی بودم.
مادر ادبیات خاص خودش را دارد...گاهی طوری شسته و رُفته و ادبی صحبت میکند که کسی نداند روی حداقل لیسانس برایش حساب باز میکند....از سر همین ادبیات حرف زدنش روی حرف زدن ما هم از بچگی سختگیری نشان داده و هنوز هم حتی جرئت به کار بردن لغات حشو و لغو را نداریم و اگر به زبان بیاوریم با ناراحتی لغت مناسبی را جایگزین میکند! و میگوید خودت را به قشنگ حرف زدن عادت بده! اصلا به دیدگاه من مادر بایستی دبیر ادبیات میشد!
مادر هرگز از ابراز محبت و بوسیدن دریغ نمیکند! کلمات محبت آمیزش فوق العاده لذت بخش و آرامش دهنده است...

اصلا مادر با همه هم سن سال های خودش و حتی جوانتر ها هم متفاوت است...
دختر بچه که بودم مینشست با ذوق برای عروسک های بند انگشتی من لباس های رنگارنگ با خورده پارچه هایش میدوخت...همیشه  همه به مادرم میگفتند چه بیکاری!چه حوصله ای داری!...
بعد هم مینشست با آن سن و سالش با من که حتی بچه آخر بودم خاله بازی میکرد تا کمبود همبازی احساس نکنم.

مادر عشقش است و گلهایش! قبل تر که باغچه ای بود و خانه ی وسیعی تمام حیاط و داخل خانه پر بود از گلهای مختلف...الان هم گوشه ای از حیاط آپارتمان و کل تراس خانه شان با گل پوشیده شده ...برایشان وقت میگذارد و بهشان حتی محبت کلامی هم میکند و دختر گلم و دختر قشنگم و ....خطابشان میکند! و کلی ناز و نوازش میکند برگهایشان را...
گاهی سر به سرش میگذارم و میگویم گلهایت را قدر دخترهایت دوست داری!
من بافتنی را از مادر یاد گرفتم و هنوز هم با همه دست درد هایش ذوق و سلیقه و حوصله اش برای بافتنی نیز وصف ناپذیر است..
مادر همیشه سعی در یادگرفتن آشپزی های جدید دارد....گاهی غذاهای مبتکرانه ای درست میکند که ما جوان ها که فکر میکنیم استاد این جور غذاها هستیم باید بیاییم و از او دستور بگیریم ...از نظر ما مادر گاهی یانگوم میشود!

مادر همیشه به روند تکنولوژی و یادگیری آن میل و رغبت نشان داده و از ما خواسته تا کار با خیلی از این ابزارها را که هم سن هایش هم گاهی حتی به قدر ضرورت بلد نیستند یادش دهیم...بعد هم کلی تمرین میکند تا یاد بگیرد!
اعتقادش این است وقتی همه کارها با تکنولوژی انجام میشود چرا من سربار بچه ها باشم و خودم بلد نباشم کارم را انجام دهم!؟
مثلا مادر چند سالیست که پیامک دادن را خوب بلد است و  گاهی با فرزندان و نوه ها و عروس و دامادش پیامکی حرف میزند...تمام مناسبت ها را به خاطر میسپارد که مثلا کدام نوه اش در کدام تاریخ ازدواج کرده و کدام نتیجه اش در کدام تاریخ به دنیا آمده تا سریع و قبل از هرکس دیگری تبریکاتش را ارسال کند!
یا مثلا از خیلی از ابزارهای راحت شدن خانه داری استفاده میکند در حالیکه جوانتر هایش بلد نیستند و حوصله اش را ندارند...
مادر به نگاه فنی آقای همسر یک "گیک" است! یعنی کسی که با علاقه با تکنولوژی پیش میرود...و آقای همسر عاشق چنین مادر زنیست. همیشه در شرایط خاص برای خانواده اش از شور و علاقه مادر از تکنولوژی تعریف میکند و به مادرش توصیه میکند شما هم اینطوری باش! در حالیکه مادر آقای همسر همسن دختر بزرگ مادر است!
مادرم به عقیده من، نه چون فرزندش هستم ،یک خلقت بی نظیر است...

پ.ن: به بهانه پیامک امروز مادر بابت اولین سالگرد ازدواج مان!

+ آرزویم هست مادری کنم مثل تو...
الهی سایه ات مستدام باشد مـــــــــــــــــــــــــــــــادر


[ چهارشنبه 91/12/16 ] [ 6:41 عصر ] [ ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

من کیستم ؟ بر جا ز کاروان سبک بار آرزو، خاکستری به راه.... گم کرده مرغ دربه دری راه آشیان، اندر شب سیاه....
موضوعات وب
آرشیو مطالب
امکانات وب


بازدید امروز: 7
بازدید دیروز: 15
کل بازدیدها: 187769