دیروز عید پیامبر رحمتت
درهای آسمانت را گشودی...
و باران رحمتت را نازل کردی برسر شهر ما
اگرچه خیلی کوتاه!
اگرچه شهر هنوز هم به سختی نفس میکشد،
اما امیدوار شد..
تو خوب میدانی
پنجره ها دیروز شاهد شوق نگاههای شاکر بود...
خدایا گناهانمان خشکانده نهر جاری نگاهت را
بیش از این گناهانمان را به رخمان نکش!
و ناامیدمان نکن...
مضطر شده ایم..
مردم این شهر
با هر وزش باد بشارت باران را به انتظار مینشینند...
بعد نوشت: باید نماز شکر بخونم....آسمون داره به زمین نعمتشو تموم میکنه...