مدتیست خواندن کتاب "نورالدین پسر ایران" را شروع کرده ام.
هر وقت برای شروع کتاب جدید سراغ کتابخانه میرفتم این را صرفا یک کتاب خاطرات میدیدمش و گذاشته بودم در الویت های بعدی ام.
بالاخره به دلم افتاد این یکی را بخوانم.
کتابهای دفاع مقدس زیاد خوانده ام اما این یکی انصافا با بقیه خیلی فرق داشت،
به جرئت اولین بار بود معنی واقعی جنگ،مقاومت،جانفشانی و ایثار را با عمق جانم درک میکردم .
لحظه لحظه اش را با همه وجودم حس کرده ام...حتی عملیات هایش
حتی درد های کربلای بدر ش،
با شهادت همه قهرمان هایش بغض عجیبی گلویم را میگرفت و دقایقی به کتاب خیره میماندم.
اصلا نمیشود این کتاب را تند تند به سبک کتابهای داستانی خواند و باید هر از گاهی کتاب را بست و عمیق فکر کرد.
حقا که امانتدار خوبی نبودیم..
یادمان هست امانتی که شهدا برای بدست آوردنش با اخلاص جان دادند و امثال راوی کتاب یک عمر جانبازی را به جان خریدند چه بود که ما بی تفاوت سرمان گرم زندگی خودمان است؟؟؟
در دل آن نوجوان 14 ساله بسیجی چه عشقی بود که قید همه راحتی های دنیایش را میزند؟؟؟
نه،
نمیشود همه چیز را گفت...قابل گفتن نیست!
باید خوانده باشی اش تا مثل من بند بند درونت از شرمندگی درد بکشد..
+ به عقیده بنده رسالتی که این کتاب در نشان دادن تصویر جنگ و آدمهایش به سرانجام رساند شاید هیچ فیلمی و هیچ کتابی و هیچ اردوی راهیانی به این زیبایی به دوش نکشیده بود.
++ دوهفته پیش برای اولین بار دعای ندبه در گلزار شهدا را تجربه کردیم،شهدا سنگ تمام گذاشتند و فردایش خیلی غیر منتظره راهی مان کردند مشهد الرضا.این هفته هم انشااله میرویم برای وداع،با همه آنهایی که آرزوی کربلا داشتند و یک شبه کربلایی شدند.