سفارش تبلیغ
صبا ویژن

عطر ریحان
 
قالب وبلاگ
لینک دوستان



خدای خوبم..


بخاطر تمام لحظه هایی که منتظرم بودی و نیومدم
منو ببخش...

بخاطر تمام لحظه هایی که
منو دیدی و من ندیدمت
منو ببخش..

بخاطر تمام لحظه هایی که برام خوب خواستی و من بد کردم
منو ببخش...

بخاطر تمام لحظه هایی که امیدت رو نا امید کردم
منو ببخش...

بخاطر تمام لحظه هایی که
برام وقت گذاشتی و من وقت نداشتم
منو ببخش..

بخاطر تمام لحظه هایی که
تنهام نگذاشتی و من خودمو تنها دیدم
منو ببخش..

بخاطر تمام لحظه هایی که به مهربون بودنت،

                                              بخشنده بودنت،

                                                   آمرزنده بودنت؛


                                                          بزرگ
بودنت ..

شک کردم منو ببخش...

بخاطر تمام لحظه هایی که اشکهام برای غیر  تو بود ...

بخاطر تمام لحظه هایی که خواهش ها و التماسام برای غیر تو بود...

بخاطر تمام لحظه هایی که
لذتها و شادی هام برای غیر تو بود...

منو ببخش...

منو ببخش..

..


[ یکشنبه 89/9/7 ] [ 8:35 عصر ] [ ] [ نظرات () ]

میخوام امشب راحت بگم ... رک و رو راست.....

فقط من و تو......



با وجود اینکه دلم گرفته با وجود اینکه یه موقع هایی خیلی خسته می شم از دست خودم ،
و با وجود اینکه وقتی روبروی تو می ایستم خجالت می کشم از اینکه این من اونی نیست که تو میخواستی باشم ولی...

خدایا شکرت که تو هستی در کنارم تا بهت تکیه کنم..... که هر وقت خوردم زمین دوباره دستمو بگیری که هر وقت دلم گرفت راحت باهات حرف بزنم....

خدایا توی این بیست واندی سال عمرم دوستان زیادی داشتم انواع و اقسام، اما تنها کسی که همیشه همه جا باهام بود... تنها کسیکه منو بی هیچ دلیلی دوست داشت.... تنها کسی که هیچ وقت تنهام نذاشت...
حتی وقتایی که به یادش نبودم هوامو دورادور داشت فقط تو بودی خدا.. فقط تو....

میدونم که بنده بدی هستم که هروقت دلم میگیره هروقت از همه چیز وهمه کس ناامید میشم هر وقت میرسم به آخر خط اون موقع یاد تو می افتم ....

ولی خدایا بازهم سپاس که هنوز دوستم داری بی هیچ چشم داشتی و با تمام بدی هام یادم میاری که یکی هست که همیشه در خونه اش به روی من رو سیاه بازه....

 بنده حقیرت


[ شنبه 89/9/6 ] [ 8:30 عصر ] [ ] [ نظرات () ]

ائمه اهل‏بیت(علیهم السلام)، این روز را شناخته و شناسانده وآن را عید نامیدند و همه مسلمانان را به عیدگرفتن آن دستوردادند و فضیلت آن روز و ثواب نیکوکارى در آن را بیان کردند.

فرات بن احنف مى‏گوید: به امام صادق(ع) عرض کردم: جانم فدایت!

آیا مسلمانان عیدى برتر از عید فطر و قربان و جمعه و روز عرفه‏دارند؟ فرمود: آرى! با فضیلت‏ترین، بزرگترین و شریفترین روز عیدنزد خداوند، روزى است که خدا دین را در آن کامل ساخت وبرپیامبرش محمد (ص) این آیه را نازل فرمود: (الیوم اکملت لکم‏دینکم و اتممت علیکم نعمتى و رضیت لکم الاسلام دینا) گفتم: آن‏کدام روز بود؟ فرمود: هرگاه یکى از پیامبران بنى‏اسرائیل‏مى‏خواست جانشین خود را تعیین کند و انجام مى‏داد، آن روز را عیدقرار مى‏دادند. آن روز، روزى است که پیامبر اکرم(ص)على(ع)را به‏عنوان هادى امت نصب کرد و این آیه نازل شد و دین کامل گشت ونعمت‏خدا بر مومنان، تمام‏شد. گفتم: آن روز، کدام روز از سال‏است؟ فرمود: روزها جلو و عقب مى‏افتد، گاهى شنبه است، گاهى یک‏شنبه، گاهى دوشنبه، تا... آخر هفته. گفتم: در آن روز، چه کارى‏سزاوار است که انجام دهیم؟ فرمود: آن روز، روز عبادت و نماز وشکر و حمد خداوند و شادمانى است، به خاطر منتى که خدا بر شمانهاد و ولایت ما را قرار داد. دوست دارم که آن روز را روزه ‏بگیرید.

حسن بن راشد از امام صادق (ع) روایت مى‏کند که: به آن حضرت عرض‏کردم: جانم فدایت! آیا مسلمانان را جز عید فطر و قربان، عیدى‏است؟ فرمود: آرى اى حسن! بزرگتر و شریف‏تر از آن دو. پرسیدم: چه‏ روزى است؟ فرمود: روزى که امیرالمومنین(ع) به عنوان نشانه ‏راهنما براى مردم منصوب شد. گفتم: فداى شما! در آن روز چه کارى‏سزاوار است که انجام دهیم؟ فرمود: روزه مى‏گیرى و برپیامبر ودودمانش درود مى‏فرستى و از آنان که در حقشان ستم کردند، به‏درگاه خدا تبرى مى‏جویى. همانا پیامبران الهى به اوصیاء خویش‏دستور مى‏دادند روزى را که جانشین تعیین شده، «عید» بگیرند. پرسیدم: پاداش کسى که آن روز را روزه بگیرد چیست؟ فرمود: برابربا روزه شصت ماه است.

عبدالرحمان بن سالم نیز از پدرش روایت کرده که: از حضرت‏صادق(ع)پرسیدم: آیا مسلمانان غیر از جمعه، قربان و فطر، عیدى‏دارند؟ فرمود: آرى، عیدى محترم‏تر. گفتم: چه روز؟ فرمود: روزى‏که حضرت رسول(ص)، امیرالمومنین(ع)را به امامت منصوب کرد وفرمود: «من کنت مولاه فهذا على مولاه‏» . عرض کردم: آن روز، چه‏روزى است؟ فرمود: به روزش چه کاردارى؟ سال در گردش است، ولى آن‏روز، هیجدهم ذى‏حجه است. پرسیدم: در آن روز شایسته است چه کارى‏انجام شود؟ فرمود: در آن روز، با روزه و عبادت و یادکردن محمدو آل محمد، خداوند را یاد مى‏کنید. همانا پیامبراکرم(ص) توصیه‏فرمود که مردم این روز را عیدبگیرند. پیامبران همه چنین‏مى‏کردند و به جانشینان خود وصیت مى‏کردند که روز تعیین جانشین‏را عید بگیرند.

امام صادق(ع)نیز روزه غدیرخم را برابر با صد حج و عمره مقبول‏نزد خداوند مى‏دانست و آن را «عید بزرگ خدا» مى‏شمرد.

در «خصال‏» صدوق از مفضل بن عمر روایت‏شده که: به حضرت‏صادق(ع)عرض کردم: مسلمانان چند عید دارند؟ فرمود: چهارعید. گفتم: عید فطر و قربان و جمعه را مى‏دانم. فرمود: برتر از آنهاروز هیجدهم ذى‏حجه است. روزى که پیامبرخدا(ص)، (دست)حضرت‏امیر(ع)را بلند کرد و او را حجت‏بر مردم قرار داد. پرسیدم: دراین روز، چه باید بکنیم؟ فرمود: با آنکه هرلحظه باید خدا راشکر کرد، ولى دراین روز، به شکرانه نعمت الهى باید روزه گرفت. انبیاى دیگر نیز این گونه به اوصیاى خود سفارش مى‏کردند که روزمعرفى وصى را روزه بدارند و عید بگیرند.

حسن بن راشد از امام صادق(ع) روایت مى‏کند که: به آن حضرت عرض‏کردم: جانم فدایت! آیا مسلمانان را جز عید فطر و قربان، عیدى‏است؟ فرمود: آرى اى حسن! بزرگتر و شریف‏تر از آن دو. پرسیدم: چه‏ روزى است؟ فرمود: روزى که امیرالمومنین (ع) به عنوان نشانه ‏راهنما براى مردم منصوب شد. گفتم: فداى شما! در آن روز چه کارى‏سزاوار است که انجام دهیم؟ فرمود: روزه مى‏گیرى و برپیامبر ودودمانش درود مى‏فرستى و از آنان که در حقشان ستم کردند، به‏درگاه خدا تبرى مى‏جویى

در حدیث دیگرى در «مصباح‏» شیخ طوسى‏» امام صادق(ع)آن روزرا روزى عظیم و مورد احترام معرفى کرده است که خداوند حرمت آن‏را برمومنان گرامى داشته و دینشان را کامل ساخته و نعمت رابرآنان تمام نموده است و در این روز، با آنان عهد و میثاق خویش‏را تجدید کرده است. امام، غدیرخم را روز عید و شادمانى و سرورو روز روزه شکرانه دانسته که روزه‏اش معادل شصت ماه از ماههاى‏حرام(محرم، رجب، ذى قعده و ذى حجه)است.

در حدیثى دیگر است که، حضرت صادق(ع)در حضور جمعى از هواداران‏و شیعیانش فرمود: آیا روزى را که خداوند، با آن روز، اسلام رااستوار ساخت و فروغ دین را آشکار کرد و آن را براى ما و دوستان‏و شیعیانمان عید قرار داد، مى‏شناسید؟ گفتند: خدا و رسول وفرزند پیامبر داناتر است، آیا روز فطر است؟ فرمود: نه. گفتند: روز قربان است؟ فرمود: نه، هرچند این دو روز، بسیار مهم وبزرگند، اما روز «فروغ دین‏» از اینها برتر است، یعنى روزهیجدهم ذى حجه... . فیاض بن محمدبن عمر طوسى در سال ???(درحالى که خودش ?? سال داشت.) گفته است که حضرت رضا(ع) را در روزغدیر ملاقات کردم، درحالى که در محضر او جمعى از یاران خاص وى‏بودند و امام(ع) آنان را براى افطار نگاه داشته بود و به‏خانه‏هاى آنان نیز طعام و خلعت و هدایا، حتى کفش و انگشترفرستاده بود و وضع آنان و اطرافیان خود را دگرگون ساخته بود وپیوسته فضیلت و سابقه این روز بزرگ را یاد مى‏فرمود.

محمدبن علاء همدانى و یحیى بن‏جریح بغدادى مى‏گویند: ما به قصد دیدار احمدبن اسحاق قمى (از اصحاب امام عسکرى«ع‏») درشهر قم به درخانه‏اش رفته، در زدیم. دخترکى آمد. از او درباره احمدبن اسحاق پرسیدیم. گفت: او مشغول عید خودش است، امروزعید است. گفتیم: سبحان الله! عید شیعیان چهارتاست: عیدقربان،فطر، غدیر و جمعه. این نیز نشان دهنده سیره عملى بزرگان شیعه، نسبت‏به این روزفرخنده است.

امید است که جامعه شیعى، با اهتمام ورزیدن به عید ولایت ورهبرى، رشد خودشان را نشان دهند و با تکریم این حبل المتین‏استوار شیعه، دین خویش را نسبت‏به بنیادهاى اعتقادى ادا کنند.

منبع : جواد محدثى ماهنامه کوثر،شماره 37


[ چهارشنبه 89/9/3 ] [ 2:39 عصر ] [ ] [ نظرات () ]



روزمحشر وقت پرسیدن زمن رب جلى

گفت تو غرق گناهی؟ گفتمش یارب بلى

گفت پس آتش نمیگیرد چرا جسم وتنت؟

گفتمش چون حک نمودم روی قلبم یاعلى...


********عید ولایت مبارک********


[ چهارشنبه 89/9/3 ] [ 2:21 عصر ] [ ] [ نظرات () ]


سلام بر کفش های کهنه ات که مایه کرامت شیعه اند.

سلام بر عبای پر وصله ات که سبب شرافت شیعه اند.

سلام بر دست های پینه بسته ات که بوسه گاه ملائک مقرّب خداست......

سلام بر بازوان تنومند ت وقتی خیبر را از جای برکندی.

سلام بر تو وقتی که در حلقه کوچک دستان کودکی یتیم جای می گرفتی !

سلام بر دستان یداللّهی ات وقتی در خندق،" عمر بن عبدود" را به خاک افکندی و بر سینه او نشستی .

سلام بر تو وقتی برای دلخوشی طفلی بی سرپرست ،مرکب او شدی و او را بر دوش خود نشاندی !

سلام بر تو وقتی در "لیلة المبیت" در بستر محمد(ص) خوابیدی و به استقبال مرگ رفتی و مرگ از ابهت تو گریخت.

سلام بر تو وقتی ریسمان به گردن به مسجدت می بردند و تو برای رضای خدا خاموش بودی!

سلام بر تو وقتی از هیبت ذواالفقارت دشمنان دونت برهنه شدند تا در پناه سپر حیا یت حیاتشان محفوظ بماند.

سلام بر تو وقتی همسرت را پیش چشمانت سیلی زدند و ذوالفقارت برای حفظ دین محمد(ص) در غلاف بود !

سلام بر تو وقتی در مشرق دستان پیامبر خدا در غدیر بوسعت عالم طلوع کردی

سلام بر تو وقتی استخوان در گلو و خار در چشم یک ربع قرن آفتا ب خانه ات بودی !



سلام بر تو وقتی اوّلین گرویده به دین محمد (ص) بودی

سلام بر تو وقتی چهارمین خلیفه بعد از محمد(ص) شدی !

سلام بر تو وقتی چشم فتنه را در آوردی در حالیکه هیچ کس دیگری قادر بر آن نبود

سلام بر تو وقتی در کوچه های کوفه توشه نان و خرما بر دوش طعام درماندگان را شبانه قسمت می کردی !

سلام بر تو وقتی داماد رسول خدا شدی

سلام بر تو وقتی نگین انگشتری حضرت خاتم (ص) را شبانه در خاک تیره پوشاندی !

سلام بر تو وقتی که جهان اسلام در چمبره حکومت عدالت پرورت بود

سلام بر تو و قتی در دادگاه اسلامی کنار مرد مسیحی نشستی و قاضی رأی بر ضد ّ تو داد وتو بی هیچ مقاومتی به حکم او تن در دادی !

سلام بر تو وقتی خزانه دار اموال جهان اسلام بودی

سلام بر تو وقتی که آهن گداخته در دست برادر نیازمند ت عقیل گذاشتی تا بسوی بیت المال دراز نشود !

سلام بر تو وقتی که مشعل عدالت را بر افروختی

سلام بر تو وقتی شمع بیت المال را خاموش کردی !

سلام بر آه

سلا بر چاه

سلام بر نان جو

سلام بر نمک

سلام بر فدک........

یا مجمع الاضداد

سلام بر تو روزی که در کعبه، زاده شدی و روزی که در محراب، زندگی فانی را وداع گفتی و روزی که "قسیم النّار والجنة" خواهی بود.

از مکه نسیمی به سماوات وزیده است

از کعبه خمی می به خرابات رسیده است

مقصود دعا روح مناجات رسیده است

از عرش خدا عین عبارات رسیده است

جز دست علی کیست نگهدار ضعیفان؟

نویسنده:دکتر مخبر دزفولی


[ چهارشنبه 89/9/3 ] [ 2:14 عصر ] [ ] [ نظرات () ]



سلام آقا

خوبین؟حج تون قبول باشه....حتما قبوله...من چی دارم میگم!!!!

عرفات به دیدن کی رفتین امسال؟خوش به حالش...آقاشو دیده ...چه سعادتی...

خوبین مولای من؟میدونین چند وقته باهاتون حرف نزدم

میدونم بد جوری بد شدم....

آقا...نیامدنت ...نبودنت داره کم کم عادت میشه

البته میدونم ...درسته....واسه امثال من که فقط یه طبل ادعا گرفتن دستشون

نه آدمای خاص مخلصت

نیستم...به اندازه کافی خوب نیستم

اینکه به محضرت نمیرسم اینکه پیشم نمیای بهترین دلیله!

زندگی تو دنیای امروز خیلی سخته آقا جونم

ما که بی صاحب نیستیم...صاحب ما تویی..کی میرسه که این شب سرد تموم شه؟

میدونم خیلی بد شدم ولی پس حق ما چی میشه؟ما حق نداریم؟

یعنی از مردم جاهل اون زمان هم بدتریم؟ اونا حق داشتن کنار صاحبشون باشن...

حق داشتن سوالا و شبهاتشونو از مولاشون بپرسن....

حق داشتن روبروی مولاشون بشینن و باهاش درد دل کنن....

ولی ما حق نداریم؟؟!!! 

کی میشه خودمونو کنار ارباب و صاحبمون ببینیم؟؟

اصلا اون روز من هستم؟ لیاقت دارم که باشم؟!

دلم خیلی گرفته مولا...دلم خیلی پره...شاید از خودم دلم گرفته...خسته ام...
اربابم.....

السلام علیک یا صاحب الزمان

السلام علیک یا بقیه الله

السلام علیک یابن الحسن

یا مولای

ادرکنی و لا تهلکنی

به فدای عنایت های سبزت مولا

 


[ سه شنبه 89/9/2 ] [ 1:40 عصر ] [ ] [ نظرات () ]

روایات جالب درباره امام هادی(ع)

به گزارش پایگاه اینترنتی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای، گزیده‌ای از بیانات رهبر معظم انقلاب پیرامون حیات پر برکت امام علی‌بن‌محمدالهادی علیه‌السلام به شرح زیر است:

*پادگانی به نام سامرا
حضرت هادى علیه‌السّلام 42 سال عمر کردند که 20 سالش را در سامرا بودند؛ آن‌جا مزرعه داشتند و در آن شهر کار و زندگى مى‌کردند.
سامرا در واقع مثل یک پادگان بود و آن را معتصم ساخت تا غلامان که از.. سمرقند و از همین منطقه‌ى مغولستان و آسیاى شرقى آورده بود، در سامرا نگه دارد.
این عده چون تازه اسلام آورده بودند، ائمه و مؤمنان را نمى‌شناختند و از اسلام سر در نمى‌آوردند. به همین دلیل، مزاحم مردم مى‌شدند و با عرب‌ها - مردم بغداد - اختلاف پیدا کردند.
در همین شهر سامرا عده‌ى قابل توجهى از بزرگان شیعه در زمان امام هادى (علیه‌السّلام) جمع شدند و حضرت توانست آنها را اداره کند و به وسیله‌ى آنها پیام امامت را به سرتاسر دنیاى اسلام - با نامه‌نگارى و... - برساند.
این شبکه‌هاى شیعه در قم، خراسان، رى، مدینه، یمن و در مناطق دوردست و در همه‌ى اقطار دنیا را همین عده توانستند رواج بدهند و روزبه‌روز تعداد افرادى را که مؤمن به این مکتب هستند، زیادتر کنند.
امام هادى همه‌ى این کارها را در زیر برق شمشیر تیز و خون‌ریز همان شش خلیفه و على‌رغم آنها انجام داده است. حدیث معروفى درباره‌ى وفات حضرت هادى علیه‌السّلام هست که از عبارت آن معلوم مى‌شود که عده‌ى قابل توجهى از شیعیان در سامرا جمع شده بودند؛ به‌گونه‌یى که دستگاه خلافت هم آنها را نمى‌شناخت؛ چون اگر مى‌شناخت، همه‌ى‌شان را تارومار مى‌کرد؛ اما این عده چون شبکه‌ى قوى‌یى به‌وجود آورده بودند، دستگاه خلافت نمى‌توانست به آنها دسترسى پیدا کند.
30/05/1383

*در زمان امام هادی شیعه قدرت گرفت
شیعه در دوران حضرت هادى و حضرت عسگرى (علیهماالسّلام) و در آن شدت عمل روزبه‌روز وسعت پیدا کرد؛ قوى‌تر شد.
30/05/1383

*معلمی که شاگرد شد
حدیثى درباره‌ى کودکى حضرت هادى است، که نمى‌دانم شنیده‌اید یا نه؛ وقتى معتصم در سال 218 هجرى، حضرت جواد را دو سال قبل از شهادت ایشان از مدینه به بغداد آورد، حضرت هادى که در آن‌وقت شش ساله بود، به همراه خانواده‌اش در مدینه ماند.
پس از آن‌که حضرت جواد به بغداد آورده شد، معتصم از خانواده حضرت پرس‌وجو کرد و وقتى شنید پسر بزرگ حضرت جواد، على‌بن‌محمد، شش سال دارد، گفت این خطرناک است؛ ما باید به فکرش باشیم. معتصم شخصى را که از نزدیکان خود بود، مأمور کرد که از بغداد به مدینه برود و در آن‌جا کسى را که دشمن اهل‌بیت است پیدا کند و این بچه را بسپارد به دست آن شخص، تا او به عنوان معلم، این بچه را دشمن خاندان خود و متناسب با دستگاه خلافت بار بیاورد.
این شخص از بغداد به مدینه آمد و یکى از علماى مدینه را به نام "الجنیدى"، که جزو مخالف‌ترین و دشمن‌ترینِ مردم با اهل‌بیت علیهم‌السّلام بود - در مدینه از این قبیل علما آن‌وقت بودند - براى این کار پیدا کرد و به او گفت من مأموریت دارم که تو را مربى و مؤدبِ این بچه کنم، تا نگذارى هیچ‌کس با او رفت و آمد کند و او را آن‌طور که ما مى‌خواهیم، تربیت کن. اسم این شخص - الجنیدى - در تاریخ ثبت است.

حضرت هادى هم - همان‌طور که گفتم - در آن موقع شش سال داشت و امر، امر حکومت بود؛ چه کسى مى‌توانست در مقابل آن مقاومت کند.

بعد از چند وقت یکى از وابستگان دستگاه خلافت، الجنیدى را دید و از بچه‌یى که به دستش سپرده بودند، سؤال کرد. الجنیدى گفت: بچه؟! این بچه است؟! من یک مسأله از ادب براى او بیان مى‌کنم، او باب‌هایى از ادب را براى من بیان مى‌کند که من استفاده مى‌کنم! این‌ها کجا درس خوانده‌اند؟! گاهى به او، وقتى مى‌خواهد وارد حجره شود، مى‌گویم یک سوره از قرآن بخوان، بعد وارد شو - مى‌خواسته اذیت کند - مى‌پرسد چه سوره‌یى بخوانم. من به او گفتم سوره‌ى بزرگى؛ مثلاً سوره‌ى آل‌عمران را بخوان؛ او خوانده و جاهاى مشکلش را هم براى من معنا کرده است! این‌ها عالمند، حافظ قرآن و عالم به تأویل و تفسیر قرآنند؛ بچه؟!
ارتباط این کودک - که على‌الظاهر کودک است، اما ولى‌اللَّه است؛ "وآتیناه الحکم صبیّا" با این استاد مدتى ادامه پیدا کرد و استاد شد یکى از شیعیان مخلص اهل‌بیت!
30/05/1383

*یادمان نرود!
در نبرد بین امام هادى علیه‌السّلام و خلفایى که در زمان ایشان بودند، آن کس که ظاهراً و باطناً پیروز شد، حضرت هادى علیه‌السّلام بود؛ این باید در همه‌ى بیانات و اظهارات ما مورد نظر باشد.
30/05/1383


[ دوشنبه 89/9/1 ] [ 12:29 عصر ] [ ] [ نظرات () ]

هر دوشون از دانشگاه اومدن بیرون...اول فکر کردم همدیگرو نمیشناسن ولی چند دقیقه که گذشت مطمئن شدم یه خبراییه...!



تو  تاکسی کنار من نشستن...عجیب بود،تا یه ربع حتی بینشون یک کلمه هم برقرار نشد....از رفتار و چهره هردوشون معلوم بود از چیزی عصبانی و ناراحتن...جالبه که دختره با همه این حرفا اونقدر که از من فاصله داشت از پسره نداشت...قشنگ چسبیده بود بهش و با من تماسی نداشت...پسره هم روشو کرده بود به طرف پنجره و بیرونو نگاه میکرد..
هر از چند گاهی دختره نفس عمیقی پر از آه از ته دل میکشید...بعد از یه ربع گوشی پسررو بزور گرفت..انگار داشت لیست تماسهاشو چک میکرد! بعد پسره شروع کرد به تبرئه کردن خودش...اولش جوابی نداشت ولی بعدش میگفت:
این شماره هارو من نمیشناسم..اگه شناس بود سیوش میکردم....اشتباه گرفتن...
اون یکی شماره شوهر خواهرمه...تو که نمیدونی شمارشو...
گوشی رو بده به من...
من غیر از تو با هیچکس دیگه نیستم...
دختره اصلا قانع نمیشد و میگفت این شماره ها هیچ دلیلی نداره تو گوشیت باشه،من مطمئنم تو با یکی دیگه..... 
و دختره همینطور که به گوشی خیره شده بود گریه میکرد..تقریبا تو این یک ساعت تمام مسیرو گریه کرد...پسر دستمالی رو از کیفش در آورد و باهاش اشکای دختررو پاک کرد..!!!! همش بهش میگفت برای چی داری گریه میکنی؟!!!! با اینکه اصلا از دختره عذر خواهی هم نکرد ولی بعد از دو سه دقیقه متوجه شدم دختره سرش رو شونه پسره ست!!! واقعا که سرشار از انزجار شدم...گناهش هیچ،آخه اونیکه به تو هم وفا نکرده چرا انقد زود همه چیز یادت میره....چرا دوباره دلتو میسپری دستش...؟؟؟!!!
یه اشتباه رو تا کی میخوای ادامه بدی؟؟؟؟

همه چی به همین راحتی...عجب زمونه ای شده بابا...

هر دو پیاده میشن...و دختری که میخنده.....خستگی روزانه و درس به تنم موند....
واقعا متاسفم...همینو فقط میتونم بگم...


[ یکشنبه 89/8/30 ] [ 10:50 عصر ] [ ] [ نظرات () ]

یه چند روزیه مسجد دانشگاه در دست تعمیره و دانشجوها برای نماز مجبورن برن طبقه پایین مسجد...یه جور نمازخونه مختلطه!!!!چون هیچ پرده ای بین خانما و آقایون نیست،البته آقایون جلو می ایستن و خانما عقب...
همیشه کنجکاو بودم تو قسمت مردونه مسجد دانشگاه رو ببینم تا ببینم جمعیت آقایون بیشتره یا خانما و چه تیپ آدمایی برای نماز میان....؟؟ ولی خب همیشه تصور میکردم قطعا دخترا بیشترن(البته ناگفته نماند که دوسوم جمعیت قسمت خانما مربوط به کساییه که مابین کلاساشون میان تو مسجد میخوابن!!! که از این جهت که الان پرده نیست خوب شد چون از روی شرم هم شده حرمت مسجدو نگه میدارن و فقط کسایی میان که صرفا قصدشون نمازه..)

موقع نماز تا حدود چهل دقیقه بعدش جمعیتی از آقایون بود که پر و خالی میشد ولی هر  ده دقیقه یه خانم میومد برای نماز!!! دیگه چشام چارتا شده بود وقتی که دیدم صف آقایون 5 ردیف دراز،کیپ در کیپ کنار هم واستادن ولی خانما بزور یه صف هم نمیشن...! اینجا بود فهمیدم همیشه در اشتباه بودم! جالب اینه که پسرایی میان برای نماز اول وقت که اصلا به ظاهرشون نمیاد حتی نماز بخونن ولی ...
جالبتر اینکه قریب به اتفاقشون مقید هستند بعد از نماز قرآن هم میخونن! واقعا متعجب شدم.....

بابااااااا دم پسرا گرم.....یه جا بالاخره جمعیتشون از دخترا بیشتر شد!!!!!!! :-))



[ یکشنبه 89/8/30 ] [ 9:19 عصر ] [ ] [ نظرات () ]

با تمام وجود گناه کردم و در تکرار آن اصرار!
اما نه نعمتش را از من گرفت و نه گناهانم را فاش کرد!
و
چه بسیار بلاها که به واسطه محبتش از من دور کرد و من ندانسته به دشمنی برخاستم!

اگر اطاعتش را کنم چه می کند؟؟؟؟!!!!!

خدایا شکرت

 خدایا شکرت به خاطر همه نعمت هایی که بهم دادی و ندادی.........خدایا شکرت که توی زندگیم حس می شی.....


[ شنبه 89/8/29 ] [ 11:50 عصر ] [ ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

من کیستم ؟ بر جا ز کاروان سبک بار آرزو، خاکستری به راه.... گم کرده مرغ دربه دری راه آشیان، اندر شب سیاه....
موضوعات وب
آرشیو مطالب
امکانات وب


بازدید امروز: 183
بازدید دیروز: 124
کل بازدیدها: 192439