سفارش تبلیغ
صبا ویژن

عطر ریحان
 
قالب وبلاگ
لینک دوستان

حضرت زهرا(سلام الله علیها) در این روزهای آخر چنین دعا مینمود:
خدایا به حق برگزیدگانت
و به حق گریه های کودکانم در فراق من،
گناهکاران شیعیان من وفرزندانم را
مورد مغفرت خویش قرار بده...


آه نوشت:
داغون شدم وقتی این جمله رو خوندم...به چشمام امون نداد!


[ سه شنبه 91/2/5 ] [ 8:5 عصر ] [ ] [ نظرات () ]

این روزهای آخر حال " م ا د ر" تعریف کردنی نیست!
"ح س ن " دیده است که چگونه شقایق فدای غربت "پ د ر "میشود
"ح س ی ن " میخواند حرفهای چشمان "م ا د ر " را
"ز ی ن ب " اما،
زمزمه لبانش أَمَّنْ
یُجِیب شده!
چه غوغاییست خانه "ع ل ی "..


پ.ن: و چه کسی میداند چند روز دیگر چاه میشود تنها مونس شبهای....


[ یکشنبه 91/2/3 ] [ 5:11 عصر ] [ ] [ نظرات () ]

همیشه تحمل آدمای خونسرد برای آدمای عصبی و عجول زجر آوره....
البته درسته گاهی اسلو بودنت تو شرایطی که باید سریع عمل کرد یه کم سخته
ولی به زندگی خیلی ها که نگاه میکنم میبینم چه نعمتی دارم و ازش بیخبرم...
این صفت تو وجود تو نتیجه ش  صبوری و آرامش و با حوصلگیته...

ادامه مطلب...

[ شنبه 91/2/2 ] [ 2:30 عصر ] [ ] [ نظرات () ]



از باب الرضا وارد میشوم
سرم را بلند میکنم...
چه غوغاییست آسمان حریمت
نشانه های آشنایی ست
کبوترها را میگویم
به گمانم
اینجا محرم میشوند
بعد در آستان دوست
طواف میکنند
چقدر شوق زیارت در پروازشان موج میزند
اصلا اینجا همه چیز بوی امام رئوف را میدهد



حتی صلوات های بعد نماز جماعت مکبرش...
حتی جمله آشنای:
"زائران گرامی از فیض 4 رکعت نماز نافله مغرب غافل نشوید!"
حتی چهره مهربان و نورانی خدّامش...
حتی بوی عطر حریمش...
چقدر دلتنگ برادرتان شده ام...
اینجا
باران که میزند
بهانه ات میشود بوی بهار نارنج هایش
تا مست شوی...





پ.ن : نائب الزیاره تان بودم در جوار حضرت شاهچراغ(ع)
صلی الله علیک یا میر احمد بن موسی الکاظم


[ دوشنبه 91/1/28 ] [ 10:7 عصر ] [ ] [ نظرات () ]

دلم تنگ است برای آن دلتنگی ها...
انقدر که از فرط دوری
دست به دامان اشک شوی
و عشقت را پاک و صادقانه نثارش کنی
برای دیدار لحظه شماری کنی و التماس اش کنی تا قدری بیشتر کنارت بماند...
نمیدانم چرا آدمها در هر شرایطی که هستند
دلشان برای قبلترشان تنگ میشود!!!
میدانم روزی هم خواهد رسید که دلتنگ همین روزهایم خواهم شد...


پ.ن:خیلی دیر برگشتم و معذرت میخوام...انشااله بعد از این بیشتر خواهم اومد.


[ جمعه 91/1/18 ] [ 9:0 عصر ] [ ] [ نظرات () ]

کم کم داره شمارش معکوس شروع میشه..
باید رسما با خیلی چیزا خداحافظی کنم
با اتاقم تو خونه پدری(که دیگه هیچ وسیله ای توش ندارم!)
که هروقت دلم میگرفت میشستم یه گوشش گریه میکردم و مناجات گوش میدادم
با بیدار شدن برای نماز با صدای نماز صبح پدر
با صبحانه های ساعت 6:30 آماده مادر
با مشهد رفتنهای دوستانه و مجردی
با این سیستم که الان روبرومه و همیشه همراه خوشی ها و ناخوشی هام بوده
که گاهی ساعتها یه نفس پاش نشستم
با تلفنی حرف زدن های  آخر شب این دوران انقدر آروم که بقیه بیدار نشن
با بغض های یواشکیم بخاطر دوری چند روزه از هم
با صبح بخیر ها و شب بخیر های پیامکیمون
با راه براه فست فود رفتنامون
با تو ماشین شام خوردنمون اونم هول هولکی که وقت کم نیاریم
...
نبود خیلی از اینا خودش جرقه ای میشه واسه تکامل
مسیری که همه آدما باید طی کنن...
اگر چه لذتهایی رو در مجردی جا میذاری
ولی جاشونو میدن به یه شیرینی هایی که میشه آرامش زندگیت
درسته دیگران یه جور دیگه بهت نگاه میکنن
و یه طور دیگه ازت انتظار دارن
اما شیرینه که به جای تکیه کردن خودت بشی تکیه گاه
این یه گوشه ای از کماله...



[ شنبه 90/12/13 ] [ 7:56 عصر ] [ ] [ نظرات () ]

قرارمون  فردا صبح
پای صندوق رای
من در مسجد محله پدری
و تو هم ...

راهپیمایی 22 بهمن هم مسیرهامون مشترک نبود!

امسال آخرین سال این مجردی رفتن هاست...
در هرحال مهم حضوره
حتی در مشغله این روزهامون...



[ پنج شنبه 90/12/11 ] [ 12:50 عصر ] [ ] [ نظرات () ]

این منم
خوشبخت ترین زن دنیا
اما
نه با مهریه زیاد،
نه با آینه و شمعدون!
نه با سرویس طلای گرون قیمت
نه با خرید عروسی تکمیل
نه با رسومات دست و پاگیر..
نه با خونه بزرگ و با شکوه
نه با جهیزیه آنچنانی..
نه با بریز بپاش شب عروسی
نه با ماشین عروس اجاره ای !!!!!!
...
من خوشبختم
بخاطر داشتن همسری با ایمان و صبور،
بخاطر همه الطافی که خداوند شامل حالم کرده،
بخاطر نور ایمان تو زندگیمون...
بخاطر اینکه تو رسیدن به هدفم یه همسفر خوب دارم...
یکی که اگر پامم لیز خورد دستمو میگیره و هوامو داره
یکی که کردارش الگوی درست رو دائم به من یادآوری میکنه

قسم میخورم اگر هیچکدوم از موارد بالا نباشه مانع خوشبختی نمیشه
میشه آینه و شمعدون نخری
میشه یه سرویس طلای سبک انتخاب کنی
میشه بعضی چیزا رو تو خرید عروسی نخری  و بذاری واسه بعد
میشه خلاف خیلی از رسومات دست و پاگیر عمل کنی
میشه تو جهیزیه فقط ملزومات رو  بخری
میشه انقدر بگردی تا کارت عروسی دونه ای 100 تومن پیدا کنی!
میشه غذای عروسی یه مدل باشه تازه بدون دسر!
........
میشه همه اینا باشه و خوشبخت باشی....
من تجربه کردم
مجردا میتونن امتحان کنن!


[ سه شنبه 90/12/9 ] [ 6:37 عصر ] [ ] [ نظرات () ]
[ دوشنبه 90/12/1 ] [ 4:38 عصر ] [ ] [ نظرات () ]

چقدر دلتنگم
دلم هوایی شده...
هوای غروب شلمچه
هوای راه رفتن روی خاک فکه
هوای غربت شرهانی
هوای عطر مستانه معراج
هوای سفره هفت سین چزابه
حتی دلم لک زده برای گرماشو و خستگی راهش
آخر سال شد و دوباره دلمون به تب و تاب افتاد...
کاش زمان تکرار  میشد...
چه خوش روزهایی بود
اولین سفر دونفره،
سختی و خستگی زیاد داشت
اما پر از شورعشق،
پر از بغض و دلتنگی،
پر از احساس مشترک،
گاهی هم پر از خلوت و گریه...
کاش لایق باشیم و امسال هم شهدا بطلبن...
سال تحویل مشترک پارسال در کنار شهدا رو با هیچ چیز عوض نمیکنم...
یک احساس خاص و وصف نشدنی،
که تو همین دوران عقد میشه مزه شو فهمید...!
که شاید هر زمان دیگه ای بود اینطور در جان و دلمون ثبت نمیشد...
حس اینکه شهدا هردومون رو باهم دعوت کردن
انگار یه امضای محکم برای انتخابمون بود...




[ جمعه 90/11/28 ] [ 4:27 عصر ] [ ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

من کیستم ؟ بر جا ز کاروان سبک بار آرزو، خاکستری به راه.... گم کرده مرغ دربه دری راه آشیان، اندر شب سیاه....
موضوعات وب
آرشیو مطالب
امکانات وب


بازدید امروز: 41
بازدید دیروز: 32
کل بازدیدها: 192173